تازه ها
Home / مقالات / گذر از استبداد دینی و نقش ملیتها

گذر از استبداد دینی و نقش ملیتها

گفتمان هویت طلبی ؛مهمترین بحث سیاسی موجود در اپوزیسیون ایرانی میباشد . علت آن این است که موجودیت و حقوق ملی در ایران همواره کتمان شده بود و تاریخ تحریف شده بود و بر مبنای جعلیات تاریخی یک سری تبلیغات دولتی در تمام سطوح آموزشی ؛ به اذهان محصلین و دانشجویان تزریق شده بود .قلم همواره دردست دشمن بود و با تکیه بر امکانات وسیع دولتی؛در جهت توجیه ملت ستیزی درایران واژگون نمایی میکرد . تریبونی هم در اختیار ملت محروم و خارج از حاکمیت وجود نداشت تا از خود دفاع کنند .در این میان مغالطه های سیاسی زیادی در جامعه اشاعه داده شد و صرفا با انگ زدن به رهبران ایلات و عشایر به عنوان غارتگر و راهزن ؛جلوی هرگونع واقعیتی را سد میکردند . نکته ایجاست که اگر خان ها که شاهان ایران بودند و سابقه مدیریت هزارسال گذشته را داشتند و در جهت ایجاد رفرم و توسعه سیاسی؛ انقلاب دموکراتیک مشروطه را پایه گذاری کردند که دستاوردهای خوبی را برای نهادینه کردن دموکراسی به ارمغان اورده بود , به علت مقاومت جلوی کودتا چیان قزاق ؛و برای حفظ فرهنگ های سکولار و والای خود و عدم انقیاد به چکمه پوشان بی مقدار که در پی یک حادثه یک شبه شاه نامیده شدند ؛ با یک چرخش قلم تبدیل به دزد و راهزن شدند . در صورتیکه امروزه افشا شده است . این خانها مورد غارت و سلب مالکیت از طرف ارتش مرکزی قرار گرفته بودند و احشام انها و اموال و زیور الات انها توسط ارتش به غارت رفت .درخصوص ملت لربختیاری قضیه شدیدتر بود چون سهام اولیه شرکت نفت بختیاری و انگلیس در تملک آنها بود و موقغیت استراتژیک ترانزیت جنوب به شمال در این منطقه مارا از دیگر ملتها آسیب پذیر تر کرد و صدمات بیشتری بر ما وارد شد .امروزه در ادبیات بی ادبانه سلطنتی ها این مغالطه همه روزه به چشم میخورد .سلطنت طلبان اگر به این واقعیتها اعتراف کنند ؛بادست خود گور سیاسی خودرا کنده اند ؛چاره ای ندارند جز پافشاری بر دروغ و اکاذیب و تکرار تحریفات نسل قبلی خود . رهبران سیاسی ملیتها در انقلاب مشروطه خواهان ایجاد انجمنهای ایالتی بودند که برای جامعه عقب افتاده و سنتی خاورمیانه خیلی پیشرفته بود و میتوانست راه دموکراسی را درایران بگشاید اما کوتای شوم استعمار و نوکران داخلی انها این راه را مسدود کرد و دیکتاتوری نظامی و تمرکز تک ملیتی را جایگزین ساختند که حاصل آن وضعیتی است که امروزه شاهد هستیم .بزرگترین خدمتی که رضاشاه به قدرتهای غربی کرد این بود که طبقه الیت را از بین برد و رشد روشنفکری را متوقف کرد و جلوی توسعه سیاسی جامعه را گرفت . هیچ دشمنی نمیتوانست به جامعه ایرانی این چنین ضربه ای بزند . امروزه هم برای گذار از استبداد دینی که محصول استبداد غیر دینی گذشته میباشد ؛ملتهای ایران در صف اول مبارزه قرار دارند و بیشترین بازداشتها و زندانیان و اعدامها متعلق به ملیتهای غیر حاکم میباشد . اندیشه مبارزاتی ملیتها چنان در سراسر ایران گسترده شده است که حتی تمرکز گرایان و تمامیت خواهان هم مجبور به عکس العمل شده اند . علت گسترش این اندیشه ؛ وجه انسانی بودن آن است . مهمترین اسلحه ما اندیشه انسانی و حقوق طبیعی و مادرزادی است که تمامیت خواهان را دچار هراس کرده است و به پریشان گویی پرداخته اند . وجه انسانی اندیشه هویت طلبی مورد تایید تمامی کنوانسیونهای حقوق بشری سازمان ملل قرار گرفته است .مقوله زبان مادری مورد تصویب قرار گرفته است حقوق کودکان کار و حقوق کالکتیوملیتها ؛حقوق اقلیتهای قومی و اقلیتهای مذهبی ؛ امروزه در تمام سازمانهای بین المللی مورد بررسی و گفتگو قراردارد و نمایندگان ما در محافل بین المللی حضور دارند و مسببین تبعیض قومی را به چالش میکشند .امروزه ملیتهای ایران راهکار سیاسی ارایه داده اند و دارای اندیشه راهنما میباشند . طیف های سنتی در اپوزیسیون اندیشه تازه ای ندارند و حول تناقضات تاریخ گذشته مشغول ستیز با یکدیگر میباشند و کارایی ندارند و دچار ریزش نیرو شده اند . نخبگان سیاسی ملیتها همه در تشکلات ملی منطقه ای خود تجمع کرده اند و مبارزات منطقه ای خودرا در سراسر ایران سازماندهی کرده اند .همزمان با مجامع بین المللی هم وارد گفتگو شده اند و تناقضاتی را که تمرکزگرایان برای انها به وجود آورده بودند مورد تصحیح قرار دادند و دروغهای انان را افشا کردند . امروزه هر سیاستمدار خارجی میداند که ایران کشور تک ملیتی نمیباشد و از تکثر ملی در ایران با خبر شده است .بزرگ ترین دستاورد مبارزه ملیتها ؛افشاگری این دروغ بزرگ بود که رژیم سلطنتی و در پی آن رژیم ولایت فقیه ؛به خارجی ها اظهار داشته بودند که ایران متعلق به قوم فارس است و زبان فارسها تنها زبان کشور است . حقایق ناگفته تاریخ برای همگان آشکار شده اند و راه را برای گذار از رژیم ملایان حاکم فراهم کرده است .نقش ملیتها در این پیکار نهایی تعیین کنند خواهد بود . ما دیگر دنبال روی نخواهیم کرد و مدیریت دوران گذار را خود در دست خواهیم گرفت . تجارب مبارزاتی هفتاد سال گذشته به ما آموخته است که سرنوشت ما از تهران تعیین نمیشود . تا کنون که سرنوشت ما در تهران تعیین میشد ؛ نتیجه اش برای ما جز غارت و چپاول و فقر و بیکاری و مهاجرت و شرمساری ؛چیز دیگری نبوده است . سیستم مدیریتی فدرال ؛ نقشه راه ما میباشد که باعث ایجاد دموکراسی پایدار در کشورو برخورداری از امکانات برابر ؛ در جامعه ای بدون تبعیض ملی برای همگان خواهد بود . سنترالیسم در ایران شکست خورده است و جوابگوی مطالبات کنونی و معوقه ملیتها نمیباشد .اندیشه مدرن هویت طلبی ؛ انسان و ارزشهای انسانی را محور تفکرات خود قرار داده است . هر طیفی از اپوزیسیون که با این اندیشه فراگیر مخالفت کند ؛انسانیت خودرا مورد سوال قرار خواهد داد .لازمه دموکراسی در جامعه ؛ سه عنصر شجاعت ,سخاوت و صداقت میباشد . طیفهایی که در طول این یک قرن گذشته در جهت عکس این ارزشها حرکت کرده اند و همواره با تنگ نظری و تزویر و دروغ و زبونی وترس از بیگانگان ؛ فعالیت کرده اند ؛ نمیتوانند مدعیان صادقی برای آزادگی و آزادی و دموکراسی باشند . طیفهایی در اپوزیسیون که تا به حال ستم ملی را محکوم نکرده اند نمیتوانند مدعی دموکراسی باشند . فعالین سیاسی که اغلب هم سیاسی نمیباشند ؛و ممنوعیت زبانی را تا به حال محکوم نکرده اند ؛ نمیتوانند مدعی دموکراسی و پلورالیسم سیاسی باشند . دموکراسی بدون تکثر ؛ در ایران معنا ندارد . کثرتگرایی یکی از اولیه ترین اصول دموکراسی میباشد . همانطور که سکولاریسم لازمه دموکراسی میباشد . به رسمیت شناختن دیگران ؛اولین اصل دموکراسی است . فقدان این بینش های انسانگرایانه در این یک قرن گذشته مارا از دستیابی به دموکراسی محروم نگاهداشته است .باید تحولات بنیادین ایجاد کنیم چه تحولات شخصی و درونی و چه تحولات بیرونی و اجتماعی . با حفظ سنتهای دیکتاتوری نمیتوان به دموکراسی رسید .

فرامرز بختیار

  • ۴
    Shares

بیشتر بخوانید:

ترفند های استبداد داخلی

موثر ترین حیله ها؛کهن ترین حیله ها هستند… دولت مرکزی با هماهنگی با استعمار خارجی …