تازه ها
Home / گزارش / هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه عبرت دان

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه عبرت دان

اگر موانع پیشرفت و علل عقبماندگی ایرانیان رامورد بر رسی قرار دهیم ؛به یک سری فاکتورها بر میخوریم که ریشه یابی و آسیب شناسی اجتماعی را برای ما آسانتر میکنند .برای کشوری که تاریخ نویسی بصورت مداحی دربار و سلطنت بوده است و به ستایش فرد پرداخته است ؛و به همان صورت در مدارس بعد از مشروطیت تدوین و تدریس شده است و آنهم بوسیله خارجی ها نوشته شده است ؛روحیه فرد پرستی و کم بها دادن به افراد جامعه و بی اعتقاد کردن مردم به نیروی خود القا میشود . روحیه تمرکز قدرت و خسرو پرستی تا حد یک تعصب ملی افزایش داده شده است تا جایی که “ابر و باد و مه خورشید و فلک ” را به گناه میکشند تا لکه ای بر دامان کبریایی فلان شاه نیفتد و این درجه ” فرد پرستی ” را تا سر حد نوعی جنون در میان عوام تعمیم میدهند .مستشرقین و مورخین غربی تاریخ مارا بصورتی که منافع آنها تامین شود برای ما مینویسند و کارشناسان باستانشناسی آنها از آثار تاریخی که در مناطق ما پیدا میکنند در جهت پشتوانه مستند برای اظهارات خود استفاده میکنند و با استفاده از غرور ملی کاذب و خودشیفتگی ملی ؛ روحیه رجز خوانی را تشویق میکنند و از تجزیه و تحلیل های منطقی که از طرف روشنفکران گهگاهی صورت میگیرد با قدرتی که در جراید و رسانه ها دارند جلوگیری میکنند و ملت را در جهل مرکب نگاه میدارند .ملتی که به فرد ستایی آلوده شده است و به نسلهای بغدی هم تسری داده است ؛ هرگاه با اندیشه نویی برخورد کند با تعصب و فحاشی و هو جنجال در مقابل ایده های نو اندیشان جبهه میگیرد و متوسل به برچسب زنی و افترا میشود . هر اندیشه علمی و منطقی و نوینی در جوامع سنتی ابتدا عجیب و غریب به نظر میرسد . اما با گذشت زمان توسط وجدان بیدار جامعه پذیرفته خواهد شد .امزوزه در جامعه ایران روشنفکرانی هستند که دغدغه فکری انها بیرون کشیدن حقایق تاریخی از لابلای متون تاریخی میباشد . از این نظر مهم ترین دوره تاریخی ما دوره ساسانی و هخامنشی میباشد . هستند افرادی که با مطالعه دقیق متون تاریخی و مدارک اصیل عربی و فارسی و اروپایی و با مطالعه تطبیقی انها به درجه اجتهاد رسیده اند .این مورخین حتی اشعاری که در هنگام جنگهای ” قادسیه ” و ” جلولا “سروده شده بودند و نام افراد و پدر اشخاصی را که در جنگ “سلاسل ” کارهای برجسته کرده بودند میدانند .ممکن است هموطنان ما احساسشان جریحه دار شود و دچار سر خوردگی شوند ولی هدف ما این نیست ؛ هدف فقط جستجوی حقیقت است ؛ اصولا فلسفه یعنی در جستجوی حقیقت بودن و مهم ترین اصل میباشد . برای ملتی که حقیقت را تلح میداند و دروغ را شیرین ؛برخورد با واقعیات ناگفته تاریخ مشگل است ؛ اما در عوض این خوبی رادارد که مغز را به اندیشیدن وا میدارد و اندیشه جایگزین تکرار طوطی وارگفتار دیگران میشود و اولین گام جهت پیشرفت برداشته خواهد شد .خوبی دیگر این است که نقد پذیری و قبول اشتباهات و اعتراف به نکات منفی ؛در جامعه نهادینه میشود و اصل مبرا دانستن خود و مقصر دانستن دیگران از بین میرود و سئوال و چرایی اتفاقات و ریشه یابی ؛ جایگزین تکرار طوطی وار قضایا میگزدد . ابراز نظریه های جدید مستلزم شجاعت اخلاقی و میهن دوستی میباشد . اگر ما خودرا بهترین و با عظمت ترین بدانیم ؛ پس هیچگاه نباید در بهبود خود بکوشیم و این همان چیزیست که اروپائیان میخواهند . اگر به قضایای دوره داریوش و یزدگرد بپردازیم و نگاهی گذرا داشته باشیم ؛ نمونه ایست از رویدادهای تاریخی بیشمار که در ایران اتفاق افتاده است .علت شکست داریوش از اسکندر مقدونی چه بوده است ؟ گناه اسارت ایرانیان بیچاره برای قرنها به دست مقدونی ها به گردن کیست ؟مسئول کشته شدن ۴۰۰.۰۰۰سرباز ایرانی به دست مقدونیها کیست؟نقش روحانیان در این شکست خفتبار چه بود ؟اگر داریوش سوم پر مدعا و ظالم نبود شاید از این شکست جلوگیری میشد . یا اگر یزدگرد سوم شخص کوته فکر و حسود ؛خود پسند و ترسو نبود و مردم از دست حکومت جابر او مستاصل نشده بودند ؛شاید در جنگ به او کمک میکردند .ممکن است بگوئید “طاق کسری” سند زنده ای از عظمت ساسانی است ؛ اما اگر این بنا را از زاویه دیدی غیر از آنچه نویسندگان سطحی اخیر تاریخ ایران سعی به تلقین آن داشته اند ؛نگاه کنیم درست عکس آن تاثیری که بر شما داشته در خود احساس میکنیم ؛این بنا سندی است از عظمت مردم و مهندسین و معمارانی که بوجود آورنده واقعی آن بوده اند ؛ ودر عین حال سند زنده ای است از بی لیاقتی سلاطین ساسانی که قادر به حفظودیعه ای که به انها سپرده شده بود نبودند . این امر نشانگر آن است که مردم و شاهان ساسانی از یکدیگر منفک و جدا شده بودند .مردم به رهبری مزدک ؛علیه فساد دربار ساسانی قیام کرده بودند و شاه وقت مجبور به پذیرفتن اصول آن شد ؛ البته بعد از اینکه صد ها هزار مزدکی را قتل عام کرده بود . تاریخ نشان دهنده رابطه علت و معلول است . در جنگ “سلاسل ” به معنی زنجیر ها ؛ مردم بر اثر بیزاری از سلطنت ؛ مایل به جنگ برای حفظ آن نبودند ؛وقتی سربازها را با زنجیر به بستند که فرار نکنند ؛ به مرگ تن دادند ولی به جنگ برای حفظ آن خودکامگی تن ندادند .انوشیروان مزدکی ها را کشت و تاوانش را یزدگرد داد که مغلوب مسلمانان شد .انوشیروان مزدکی هارا با تزویر کشت و به نام انوشیروان قاتل معروف شد و زنجیر عدل افسانه ای را بوجود آوردند .در علم تاریخ باید افسانه را از واقعیت جدا کنیم . اگر به فرض زنجیر افسانه ای را حقیقت بشمریم ؛بازهم تغییری در وضع بوجود نمیاید . آیا واقعا یک زنجیر ظلم را در کشور ریشه کن کرد؟ چگونه پیرزنان و کشاورزان روستاهای کناره رود سند و مرو که از نظر جسمی و مالی ناتوان بودند میتوانستند پنج هزار کیلومتر آنطرف تر با دست زدن به زنجیر عدل از خود دفع ظلم کنند؟ . بدترین صفت سلاطین کشتن شخصیتها است . شما به من بگوئید در طول ۴۰۰ سال حکومت ساسانیان چند شخصیت میتوانید نام ببرید ؟دولت متمرکز انها اجاازه رشد به اشخاص نمیداد . انها شخصیت افراد را خرد میکردند .برای مردم ارزشی قائل نبودند و موجودیت همه را در جاه و جلال خود مستحیل میکردند. ثمره کار مردم را به حساب خود میگذاشتند و با تملک هست و نیست مردم ؛نعل اسب خودرا از طلا و تنگ اسب خودرا جواهر نشان میکردند .در طول تاریخ کهن نمیتوان منکر افتخارات شد ؛ اما این افتخارات متوجه همه مردم از هر طبقه و صنفی میباشد . دهقان . ایلات و عشایر . جنگاوران . صنعتگران . ادبا و شعرا که قدرت خلاقه و سازندگی را بوجود میاوردند ؛میشود . ستون فقرات جامعه را این افراد بوجود میاوردند که مردانی درستکار و هوشمند و دارای اعتماد عمومی بودند که در محیط کار و زندگیشان ؛روابط خودرا تنظیم میکرده اند .انحطاط موقعی روی میداد که دستگاهای دولتی فاسد با سوئ نیت ؛ مانع کار طبیعی و حود جوش جامعه میشدند . افتخارات ملی هم باید متوجه این افراد شود نه زمامدارانی که در زمان آنها کارهایی صورت گرفته است .نخبه کشی و شایسته ستیزی که خودکامگان حکومتهای مرکزی در دستور کار خود داشته اند ضربه جبران ناپذیری به رشد و تعال ایرانیان زده است و ستون فقرات اجتماعی ایران را شکسته است و باعث بروز خلا مدیریتی و فقدان طبقه الیت و نحبگان سیاسی گردیده است . نتیجه اینکار فقدان نیروی پیشرو در جامعه شده است که میتوانست طبقه متوسط نیرومندی بوجود اورد و کشور را در مقابل استعمار و استبداد و خودکامگی حفظ کند .

بیشتر بخوانید:

دموکراسی پارلمانی و سابقه آن درایران

در قانون اساسى مشروطه, براى جلوگیرى از خود کامکى پادشاه و مشارکت مردم در اداره …